«فرشته کوچولو بابا...خدا رو شکر می کنم که تو رو به من داد.روز فرشته های زمینی مبارک.»
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد،
روی تخته سیاه قیامت اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است(به یاد اکبری)
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”
سردارشهید صالح نجفزاده فرزند محمّدعلی در سال 1345 در روستای گاوانآهنگر از بخش بالاتجن (جاده نظامی )شهرستان قائمشهر، چشم به جهان گشود و دوران کودکی را در دامان مادری از سلالهی حضرت فاطمه(س) سپری کرد. در سال 1360 بعد از تشکیل گروه مقاومت بسیج، در محل بهعنوان نیروی فعّال و معاون پایگاهِ بسیج محل شرکت داشت.